< فهرست دروس

درس شوارق - استاد حشمت پور

94/02/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جواب از اشكال شارح مواقف
فرض پنجم كه متحرك از تبرد به سوي تسخن برود، تبرد قطع شود وبجاي آن عدم تبرد بيايد ومتحرک درعين اينکه تسخن را بپذيرفته به سوي تسخن شديدتر برود، آيا اين فرض حركت درتسخن است، كه قبول سخونت شديد شود ؛ چرا كه تسخن شديد يعني اينكه قبول شديد باشد، بعبارت ديگر سخونت را شديداً قبول نمايد چنانچه كه تسخن ضعيف يعني قبول ضعيف سخونت؟
شارح مواقف: اين فرض حرکت درتسخن است چرا که متحرک از تسخن ضعيف به سوی تسخن شديد می شود ودرآخر تسخن شديد را می پذيرد. وانتقال تدريجی از تسخن ضعيف به تسخن شديد حرکت است.
جواب اين سينا: فرض پنجم هم حرکت درتسخن نيست که قبول شديد شود، بلکه حرکت درسخونت است وآنچه که درآخر واقع می شود سخونت شديد است نه تسخن شديد؛ چرا که تسخن تدريجی است وچنانچه درغایت تسخن واقع شود بدليل امتداد که دارد قابل قسمت است به اجزأ اضعف، ضعيف، شديد واشد ودرنتيجه آنچه را ما فرض کرديم غايت باشد غايت نخواهد بود واين خلاف فرض است.
وجه اين مطلب آن است كه مقوله ی ان يفعل وان ينفعل وقوعش تدريجي است، نه اينكه واقع شود وبعد حركت نمايد، بعبارت ديگر تدريج ذاتي ان يفعل وان ينفعل است وحركت درمقوله آن است كه متحرك دريك آن نوع وصنف از مقوله را داشته باشد كه درآن قبل وآن بعد آن نوع وصنف را نداشته باشد ومقوله اي ان يفعل وان ينفعل چون تدريج ذاتي اش است در آن واقع نمي شود؛ مثلاً تبرد وتسخن امرتدريجي است كه از اوّل تا آخرش يك تبرد ويك تسخن است كه حاصل مي شود نه اينكه حاصل شود ووصف حركت را بپذيرد، امّا برودت امر آني است يعني درآن وقع مي شود ولذا مي تواند حركت را قبول كند وحركت درمقوله اي كيف واقع مي شود.
خلاصه: آنچه که مطلوب وغايت حرکت است بايد درآن واقع شود، نه در زمان، والا لازم می آيد که آنچه غايت بود غايت نباشد واين خلف فرض است، ومقوله ای ان ينفعل وان يفعل درآن واقع نمی شود پس آنچه که درآن واقع می شود سخونت است که کيف است نه تسخن که مقوله ی ان ينفعل است.
تذکر: چنانکه اشاره شد بيان مشهور مبتنی تدريجی بودن ان ينفعل وان يفعل است وبيان لاهيجی مبتی بر تعريف حرکت درمقوله است؛ يعنی مشهور دردليل خود از تدريجی بودن مقوله ی ان ينفعل وان يفعل استفاده می کند وحرکت در اين دومقوله را باطل می داند ولاهيجی باتوجه به تعريف حرکت درمقوله واينکه حرکت از ضد به ضد ديگر با سکون همراه است حرکت درمقوله ی ان ينفعل وان يفعل را باطل می کند، ولی چنانکه از بيان ابن سينا وپاسخش به اشکال فوق بر می آيد بايد از هردومبنا استفاده کنيم تا استدلال تمام شود. مشهور بايد علاوه برتدريجی بودن مقوله ی ان ينفعل وان يفعل از تعريف حرکت درمقوله واينکه حرکت از ضد به ضد ديگر با سکون همراه است استفاده کند تا دليل اش تام باشد و لاهيجی هم نياز دارد که تدريجی بودن مقوله ی ان ينفعل وان يفعل استفاده کند تا دليل اش کامل باشد.
متن: اللّهم إلّا أن يفرض التسخّن "المتوجّه إليه" ما(تسخن) هو فى الغاية تسخّن(درانتهاي حركت است/ درشدت تسخن است) و يكون الانتقال ممّا هو أضعف منه(ماهوفي...)» انتهى.
فقوله: «اللّهم إلي آخره» هو أصل(ريشه) ذلك السؤال(سوال شارح مواقف؛ بدليل انتقال مما هواضعف كه دركلام شيخ است).
ثم ( دنبالهء مطلب قبل يعني فرض اخير/ مطلب مستقل ) التسخن نفسه و كل حركة فإنه ينقسم‌ بالزمان ( بواسطه اي زمان ) على ما ستعرف‌، و حينئذ ( عندالانتها كه تسخن قوي مي آيد ) يستكمل السخونة فى آن، فلا يكون تسخن ( درنهايت تسخن نداريم؛ چرا كه آنچه درنهايت آمده آني است وتسخن امرتدريجي است )، فإن كان تسخنا ( اگر آنچه كه درآخر آمده تسخن است ) فهو منقسم ( چون امرتدريجي است ) إلى أجزاء و يكون كل جزء من التسخن ( تسخن نهايي )‌ يفرض تسخنا ( خبريكون )، و يكون الجزء المتقدم منه ( تسخن ) أضعف، فلا يكون بالغاية فلا يكون تسخنا بهذا المعنى ( تسخن نهايي ) و فرض تسخنا، هذا خلف. و إما أن يكون التسخن‌ غير منقسم البتة فلا يكون حركة، بل سخونة و إما أن يكون منقسما فلا يكون من التسخن ما هو غاية. فليس إذن من شرط التسخن هو أن يكون فى الغاية، بل أن يكون أخذا فى‌ السخونة و لا يتسخن فى الغاية.

ثمّ أجاب(شيخ) عنه(سوال) بما حاصله: أنّ التسخّن بل كلّ حركة فإنّه منقسم بالزّمان فحين أن يفرض التسخّن "المتوجه إليه" ما هو تسخّن في الغاية يجب أن يستكمل السّخونة في آن، (وقتي كه درتسخن حركت باشد) فلا يكون هناك(وقتي كه تسخن شديد آمده) تسخّن لأنّه إن كان هناك تسخّن فهو منقسمٌ إلى أجزاء كلّ منها تسخّن و يكون الجزء المتقدّم منه أضعف فلا يكون بالغاية ما فرضنا تسخّناً بالغاية.
قال: فليس إذن من شرط التسخّن أن يكون في الغاية بل أن يكون آخذاً في السخونة و(حاليه) لا يتسخّن فى الغاية» انتهى.
و لا يخفى أنّ ما ذكره في التسخّن بالغاية جارٍ في كلّ مرتبة من مراتب التسخّن، لأنّ أىّ مرتبةٍ من التسخّن يفرض كونها مطلوبة للحركة في التسخّن يجب أن يكون واقعة في آن، فإنّها(مرتبه تسخن كه درآخراست) لوكانت واقعة في زمانٍ لانقسمت إلى أجزاء كلّ منها تسخّن و مسبوق يجزءٍ آخر هو أيضاً تسخّن أضعف أو أقوى فلا يكون(مرتبه كه درغايت است) تلك المرتبة المطلوبة هذا خلف. فإذا كانت(مرتبه) واقعة في آن يكون سخونة لا تسخّناً، هذا.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo